وصیت یک سردار ایرانی (شهید قاسم سلیمانی )
هو الرووف
وصیت یک سردار ایرانی
گر که همت داری ای دشمن بیا گوش این سخن کن
این تن بی جان من با پرچم ایران کفن کن
بار دیگر چون مسیحا زنده کن جانی ب تن کن
یعنی این سرباز را مدفون تو در خاک وطن کن
تا سرافرازی ببخشم در جهان ایرانیان را
جسم اندر کار سربازی به یک ارزن نیرزد
عشق بر دل خیمه گر زد جان به یک سوزن نیرزد
جان من در بند تو با زجر جان کندن نیرزد
در ره حفظ وطن یک دانه جو این تن نیرزد
کن فدای دین و میهن زودتر این جسم و جان را
گو که بنویسند بر قبرم برون تا جان من شد
خالق من دین من ایمان من ایران من شد
گو مریزید اشک بر من کاین هدف آسان من شد
مرگ من شد فخر من هم فخر فرزندان من شد
کشته راه وطن خودیافت عمر جاودان را
استاد نصرا... صدر متکلم
یاثارالله
این تندیسهای استقامت وایثاروشجاعت واخلاص
سرو های سرنگون وپاسداران حرمت انسان
که بایکدست
قرآن وبادست دیگر
سلاح
ازآغوش خانواده تا
عرش بی نیازی
راه پیمودند و
فناء فی الله شدند
متبرک باد نامشان
استاد نصرا... صدر متکلم